میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی ر...
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۶۰مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان ای سروناز حسن که خوش میروی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نيازفرخنده باد طلعت (نازت) خوبت که در ازل ببريدهاند بر قد سروت قبای ناز دل کز طواف کعبهی کويت وقوف يافت از شوق آن حريم ندارد سر حجاز آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست چون عود گو بر آتش (سوزان) سودا بسوز و ساز پروانه را ز شمع بود سوز دل ولیبی شمع عارض تو دلم را بود گداز از طعنهی رقيب نگردد عيار من چون زر اگر برند مرا در دهان گاز هر دم به خون ديده چه حاجت وضو (که) چو نيست بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش بشکست عهد چون در ميخانه ديد بازچون باده باز بر سر خم رفت کف زنان حافظ که دوش از لب (ساغر) ساقی شنيد رازSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:02:33
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز ۲۵۹
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۹مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن منم که ديده به ديدار دوست کردم باز؟ چه شکر گويمت ای کارساز بندهنواز؟ نيازمند بلا گو رخ از غبار مشوی که کيميای مراد است خاک کوی نياز ز مشکلات طريقت عنان (مپیچ) متاب ای دل که مرد راه نينديشد از نشيب و فراز طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق به قول مفتی عشقش درست نيست نماز در اين مقام مجازی بجز پياله مگير در اين سراچهی بازيچه غير عشق مباز به نيم بوسه دعایی بخر ز اهل دلی که کيد دشمنت از جان و جسم دارد بازامید قد تو میداشتم ز بخت بلندنسیم زلف تو میخواستم ز عمر درازبه هیچ در نروم بعد از این ز حضرت دوستچو کعبه یافتم آیم ز بتپرستی بازفکند زمزمهی عشق در (عراق و) حجاز و عراق نوای بانگ غزلهای حافظ از شيرازSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:15:16
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز ۲۵۸
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۸مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن هزار شکر که ديدم به کام خويشت باز ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز روندگان طريقت ره بلا سپرند رفيق عشق چه غم دارد از نشيب و فراز غم حبيب نهان به ز (جستجوی) گفت و گوی رقيب که نيست سينهی ارباب کينه محرم راز اگر چه حسن تو از عشق غير مستغنیست من آن نيم که از اين عشقبازی آيم باز چه گويمت که ز سوز درون چه میبينم ز اشک پرس حکايت که من نيم غماز چه فتنه بود که مشاطهی قضا انگيخت که کرد نرگس مستش سیه به سرمهی ناز(که گِرد نرگس شوخش کشید سرمهی ناز) بدين سپاس که مجلس منور است به دوست گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز غرض کرشمهی حسن است ور نه حاجت نيست جمال دولت محمود را به زلف اياز غزلسرایی ناهيد صرفهای نبرد در آن مقام که حافظ برآورد آوازSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:17:24
روی بنمای و مرا گو که ز جان دل برگیر ۲۵۷
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۷فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن روی بنمای و مرا گو که ز جان دل برگير پيش شمع آتش پروانه به جان گو درگير در لب تشنهی ما بين و مدار آب دريغ بر سر کشتهی خويش آی و ز خاکش برگير ترک درويش (مکن) مگير ار نبود سيم و زرش در غمت سيم شمار اشک و رخش را زر گير چنگ بنواز و بساز ار نبود عود (منال) چه باک آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گير در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص ور نه با گوشه رو و خرقهی ما بر سر گير صوف برکش ز سر و بادهی صافی درکش سيم درباز و به زر سيمبری در بر گير دوست گو يار شو و هر دو (که) جهان دشمن باش (از هر که جهان باز آمد) بخت گو پشت (کن و) مکن روی زمين لشکر گير ميل رفتن مکن ای دوست دمی با ما باش بر لب جوی طرب جوی و به کف ساغر گير رفته گير از برم و ز آتش و آب دل و چشم گونهام زرد و لبم خشک و کنارم تر گير حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را که ببين مجلسم و ترک سر منبر گيرSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
--------
1:16:01
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر ۲۵۶
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۵۶مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلننصيحتی کنمت بشنو و بهانه مگيرهرآنچه ناصح مشفق بگويدت بپذيرز وصل روی جوانان تمتعی بردارکه در کمينگه عمر است مکر عالم پيرنعيم هر دو جهان پيش عاشقان به (دو جو) جوییکه اين متاع قليل است و آن عطای (حقیر) کثيرمعاشری خوش و رودی بساز میخواهمکه درد (عشق) خويش بگويم به ناله بم و زيربر آن سرم که ننوشم می و گنه نکنماگر موافق تدبير من (رود) شود تقديرچو قسمت ازلی بی حضور ما کردندگر اندکی نه به وفق رضاست خرده مگيرچو لاله در قدحم ريز ساقيا می و مشککه نقش خال نگارم نمیرود ز ضميربيار ساغر در خوشاب ای ساقیحسود گو کرم آصفی ببين و بميربه عزم توبه نهادم قدح ز کف صد بارولی کرشمه ساقی نمیکند تقصيرمی دوساله و محبوب چارده سالههمين بس است مرا صحبت صغير و کبيردل رميدهی ما را که پيش (دست) میگيردخبر دهيد به مجنون خسته از زنجيرحديث توبه در اين بزمگه مگو حافظکه ساقيان کمان ابرويت زنند به تيرSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donationsAdvertising Inquiries: https://redcircle.com/brandsPrivacy & Opt-Out: https://redcircle.com/privacy
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз