«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۵مفعول و فاعلات و مفاعیل و فاعلان صوفی گـ/لی بچين و/ مرقع به/ خار بخش وين زهد (تلخ) خشک را به می خوشگوار بخش طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه تسبيح و طيلسان به می و ميگسار بخش زهد گران که شاهد و ساقی نمیخرند در حلقهی چمن به نسيم بهار بخششکرانه را که چشم تو روی بتان نديد (شکرانه آنکه روی تو چشم بدان ندید)ما را به عفو و لطف خداوندگار بخش راهم شراب لعل زد ای مير عاشقان خون مرا به چاه زنخدان يار بخش ای آن که ره به مشرب مقصود بردهای زين (زآن) بحر قطرهای به من خاکسار بخش يا رب به وقت گل گنه بنده عفو کن وين ماجرا به سرو لب جويبار بخشساقی چو شاه نوش کند بادهی صبوح گو جام زر به حافظ شبزندهدار بخشSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:08:01
به دور لاله قدح گیر و بیریا میباش ۲۷۴
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۴مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن به دور لا/له قدح گیـ/ر و بیريا/ میباش به بوی گل نفسی همدم صبا میباش نگويمت که همه ساله میپرستی کن سه ماه می خور و نه ماه پارسا میباش چو پير سالک عشقت به می حواله کند بنوش و منتظر رحمت خدا میباش گرت هواست که چون جم به سر غيب رسی بيا و همدم جام جهاننما میباش چو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان تو همچو باد بهاری گرهگشا میباش وفا مجوی ز (گیتی و گر ) کس ور سخن نمیشنوی به هرزه طالب سيمرغ و کيميا میباش مريد طاعت بيگانگان مشو حافظ ولی معاشر رندان (آشنا) پارسا میباشSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:10:31
اگر رفیق شفیقی درستپیمان باش ۲۷۳
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلناگر رفیـ/ق شفيقی/ درستُ پیـ/مان باشحريف (حجره) خانه و گرمابه و گلستان باششکنج زلف پريشان به دست باد مدهمگو که خاطر عشاق گو پريشان باشگرت هواست که با خضر همنشين باشینهان ز چشم سکندر چو آب حيوان باشزبور عشق نوازی نه کار هر مرغیستبيا و نوگل اين بلبل غزلخوان باشطريق خدمت و آيين بندگیکردنخدای را که رها کن به ما و سلطان باشدگر به صيد حرم تيغ برمکش زنهارو از آنچه با دل ما کردهای پشيمان باشتو شمع انجمنی يکزبان و يکدل شوخيال و کوشش پروانه بين و خندان باشکمال دلبری و حسن در نظربازیستبه شيوهی نظر از نادران دوران باشخموش حافظ و از جور يار ناله مکنتو را که گفت که در روی خوب حيران باش؟Support this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
1:05:16
بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش ۲۷۲
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۲مفعول و مفاعیل و مفاعیل و فعولنبازآی و/ دل تنگ/ مرا مون/س جان باش وين سوخته را محرم اسرار نهان باش زان باده که در ميکدهی (مصطبهی) عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش دلدار (أن یار) که گفتا به توام دل نگران است گو میرسم اينک به سلامت نگران باش خون شد دلم از حسرت آن لعل روانبخش ای دُرج محبت به همان مهر و نشان باش تا بر دلش از غصه غباری ننشيند ای سيل سرشک از عقب نامه روان باش حافظ که هوس میکندش جام جهانبين گو در نظر آصف جمشيدمکان باشSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
--------
57:07
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس ۲۷۱
«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۱فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن دارم از زلف سياهش گله چندان که مپرس که چنان ز او شدهام بیسروسامان که مپرس کس به اميد وفا ترک دل و دين مکناد که چنانم من از اين کرده پشيمان که مپرس به يکی جرعه که آزار کسش در پی نيست زحمتی میکشم از مردم نادان که مپرس زاهد از ما به سلامت بگذر کاين می لعل دل و دين میبرد از دست بدان سان که مپرس گفتوگوهاست در اين راه که جان بگدازد هر کسی عربدهای اين که مبين آن که مپرس پارسایی (گوشهگیری) و سلامت هوسم بود ولی شيوهای (عشوهای) میکند آن نرگس فتان که مپرس گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم گفت آن میکشم اندر خم چوگان که مپرس گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا حافظ اين قصه دراز است به قرآن که مپرسSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations
میترسید بیآنکه بداند میترسد. غمگین بود بیآنکه بداند از چه. میخواست برود، بیآنکه بداند به کجا. دلتنگ بود، بیآنکه بداند برای که. _ پادکست رواق با رویکردی روانشناختی به اگزیستانسیالیسم میپردازه و سادهتر از اسمش، ریشهی بسیاری از احساسات عمیق آدمی رو واکاوی میکنه، غمها، ترسها، آرزوها. هدف رواق کشفِ فردیِ مخاطبان از ابعادِ زیستِ اصیله و من با تکیه بر آثار اروین یالوم، در این مکاشفه همراه شما هستمТавсифи сонетхои Хофиз